هوادران حكومت به استقبال راديكاليسم رفتند؛صدور فرمان رسمي جنگ با مخالفان

 
 

Sent to you by Mehrdad via Google Reader:

 
 


هوادران حكومت به استقبال راديكاليسم رفتند؛صدور فرمان رسمي جنگ با مخالفان

سپهر سعادت -

شبكه جنبش راه سبز(جرس):اگر اظهارات " علم الهدي" در تجمع حاميان حكومت را موضع رسمي جمهوري اسلامي تلقي كنيم،  حكومت اكنون فرمان جنگ با مخالفان را صادر كرده است.سخنان علم الهدي مي تواند بازتاب دهنده ميل حكومت به راديكال تر كردن فضاي سياسي باشد.پشتيباني ده ها هزار نفري حاميان حكومت از اين سخنان نيز تقويت كننده فرضيه اي است كه بر اساس آن حكومت قصد دارد با راديكال كردن فضا و تحريك مخالفان به خشونت زمينه را براي سركوب هاي گسترده تر فراهم كند.


 
 

Things you can do from here:

 
 

تجمع حامیان دولت


Monkey and Human


گروهی از دانشمندان 5 میمون را در قفسی زندانی کردند و در وسط یک نردبان قرار دادند که یک موز بالای ان بود
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group
 

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group
 

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group
 

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group
 

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group
 

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group
 

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group
 

 
Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group

پاتو تو کفش بزرگتر نکن

AWARD WINNING PHOTO OF THE YEAR


THIS IS A WONDERFUL PHOTO. SIMBIOSIS BETWEEN MAN NAD NATURE!


AWARD WINNING PHOTO OF THE YEAR

GLASSNOST

ساکنین ثروتمندترین شهر جهان

مسجد سليمان ، 100 سال پس از اكتشاف نفت



اعضاي خانواده يك خانه مخروبه در مسجد سليمان كه در حال ترك خانه اشان مي باشند .



نشت نفت در كف يكي از خانه هاي مسجد سليمان . 



كودكي در حال بازي كردن در كنار يكي از چاه هاي قديمي و مسدود نفت در مسجد سليمان . 



كودكان در حال بازي كردن ميان انبوه لوله هاي غير استاندارد در شهر


زني در حال پخت و پز با گاز ترش و لوله كشي و شيلنگ بلند و غير استاندارد در حياط منزلشان .



كودكان در حال بازي كردن در كنار يكي از چاه هاي قديمي و مسدود نفت در مسجد سليمان


نوجواني در حال زياد كردن شعله آبگرمكن در كنار درب منزلشان


نشت گاز از لوله هاي غير استاندارد گاز در سرتاسر شهر . 


پيرمردي در حال گرفتن سوراخ هاي لوله و جلوگيري از نشت گاز

ارزش لحظه ها و بانک انسان

تصور كنيد بانكي داريد كه در آن هر روز صبح 86هزار و 400 تومان به حساب شما واريز مي شود و تا آخر شب فرصت داريد

همه پولها را خرج كنيد ،‌چون آخر وقت حساب خود به خود خالي مي شود .

 

در اين صورت شما چه خواهيد كرد ؟

 

البته كه سعي مي كنيد تا آخرين ريال را خرج كنيد !

 

هر كدام از ما چنين بانكي داريم : بانك زمان

 

هر روز صبح ،‌در بانك شما 86400 ثانيه اعتبار ريخته مي شود و آخر شب اين اعتبار به پايان مي رسد .

 

هيچ برگشتي نيست و هيچ مقداري از اين زمان به فردا اضافه نمي شود .

ارزش يك سال را دانش آموزي كه مردود شده ،‌مي داند .

ارزش يك ماه را مادري كه فرزندي نارس به دنيا آورده ،‌مي داند .

ارزش يك هفته را سر دبير يك هفته نامه مي داند .

ارزش يك ساعت را عاشقي كه انتظار معشوق را مي كشد ،‌

ارزش يك دقيقه را شخصي كه از قطار جامانده ،‌

و ارزش يك ثانيه را آنكه از تصادفي مرگبار جان به در برده ،‌مي داند .

هر لحظه گنج بزرگي است ،‌گنجتان را مفت از دست ندهيد .

باز به خاطر بياوريد كه زمان به خاطر هيچكس منتظر نمي ماند .

ديروز به تاريخ پيوست .

فردا معماست .

 
و امروز هديه است . 

یا بخت یا اقبال، ترجمه جالب گوگل


كتك خوردن كروبی به روایت روحانی و كیهان!

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via آينده نيوز op 30-12-09

در حالی كه جناب آقای فروزنده، معاون محترم رییس جمهور اظهار كرده بود كروبی برای انقلاب كتك نخورده،حمید روحانی در كتاب مشهور خود به روایت كتك خوردنهای مهدی كروبی پرداخته است.

حجت الاسلام محمد نصر اصفهانی در مطلب ارسالی خود نوشت:

دركتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی كه به چاپ شانزدهم رسیده است، در چاپ دوم این كتاب در صفحه 778 آقای دكتر سید حمید روحانی؛ رئیس بنیاد تاریخ پژوهشی ایران معاصر كه امروز از مخالفان سرسخت آقای كروبی می باشد و معلوم نیست در زمانی كه آقای كروبی برای انقلاب كتك می خورد، كجا بوده است در كتاب خود در مورد حوادث بعد از 15 خرداد سال 42 می نویسد:

" در یكی از مجالس كه در مسجد اعظم برپا شده بود چند نفر از جوانان روحانی را به جرم شعار برای امام خمینی به باد كتك گرفتند و بشدت مصدوم ساختند ، مبارزینی كه در مجلس مزبور بودند به منظور جلوگیری از هر گونه انحراف  در مسیر مبارزه و نهضت ، دست به روی ضاربین بلند نكردند لیكن از شعار دادن باز نایستادند ، آنها زدند و اینها برای امام خمینی شعار دادند !.

مبارز با ضلابت آقای شیخ مهدی كروبی فقط به جرم اینكه گفت :
« آیا رواست كه دشمت مرجع تقلید ما را تبعید كند و شما حق اجازه ی شعار صلوات برای ایشان را به ما ندهید ؟ » مورد ضرب و شتم قرار گرفت . او در حالی كه عمامه خود را روی دست گرفته بود و از چپ و راست مشت و لگد می خورد ، مرتب فریاد می كشید : « بزنید ، بكشید ، جان صدها مثل من به فدای یك موی امام خمینی »

حجت الاسلام كروبی نفر اول از سمت راست به هنگام آزادی از زندان

نویسنده در جلد دوم كتاب خویش ( صفحه 293 ) در ادامه مبارزات می نویسد :
" هنوز از بازداشت و شكنجه مجاهدات اسلام زمانی نگذشته بود كه نامه سرگشاده آنان به علمای قم و نجف از سیاهچالهای زندان بیرون آمد و حماسه آفرید و ثابت كرد كه رهروان راستین راه اسلام و امام در هیچ شرایطی از رسالت افشاگری و روشنگری و مبارزه با طاغوت باز نمی ایستند و از مسئولیت های انسانی خود دست نمی كشند. مجاهدین زندانی در این نامه تاریخی به زعمای حوزه های علمیه صریحا یادآور شده اند كه :

" ... حضرت ثقة الاسلام والمسلمین آقای مهدی كروبی كه بتازگی از تبعیدگاه خود مراجعه كرده بودند روزهای متوالی تحت شكنجه و آزار و اهانت و ... بودند و در اثر شكنجه دو گوش ایشان سخت آسیب دیده كه امید بهبودی ایشان بسیار ضعیف است و ضمنا هتك ها و فحاشی هایی كه در جریان بازجویی ایشان شده قلم از تحریر آن شرم دارد ...


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

خبرخوان آفلاین

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via وبلاگ گروهی دودردو door fanttazio op 29-12-09

فکر می‌کنم کسانی که از گوگل ریدر ( از این به بعد از گودر به صورت خلاصه به جای گوگل ریدر استفاده می‌کنم) برای خواندن خبر‌ها استفاده می‌کنند هر روز بیشتر می‌شود و خب این چند روز برای وارد شدن به حساب کاربری، چه گوگل چه حساب‌های کاربری دیگه  خیلی سخت و گاهی غیر ممکن بود چون تمام راه‌های ورودی بسته شده بود. خب چاره کار این هست که در این مواقع از یک خبر خوان آفلاین استفاده کنید ولی قبل ازاستفاده باید لینک تمام فید‌هایی که می‌خوانید را از گودربه صورت یک فایل OPML خارج کنید. برای این کار بعد از وارد شدن به گودرازانتهای ستون فید‌ها وارد Manage subscriptions می‌شویم ودرصفحه‌ای که باز می‌شود به قسمت Import/Export می‌رویم و Export your subscriptions as an OPML file را از پایین صفحه انتخاب می‌کنیم.فایل خروجی را به یک نام دلخواه بر روی کامپیوتر خودتان ذخیره می‌کنید. این فایل لینک تمام فید‌هایی را که می‌خوانید را داراست پس همیشه در جایی ذخیره کنید که بعدها هم از آن استفاده کنید. حالا به یک خبر خوان احتیاج دارید. من به شما نرم‌افزار خوش‌دست، کم حجم و کاملا ساز‌گار با زبان فارسیٍ snarfer را پیشنهاد می‌کنم. بعد از نصب برنامه از منوی File به قسمت Import  رفته و فایل OPMLی را که ذخیره کرده‌اید را به آن معرفی کنید.تمام فید‌های شما با همان ساختاری که در گودر دسته بندی کرده بودید پیش روی شماست. فونت پیش‌فرض برای متن‌ها دراین نرم‌افزار Arial هست ولی می‌توانید به راحتی از قسمت Appearance که در قسمت  Option در منوی  Tools قرار دارد فونت را به Tahoma تغییر دهید تا متن‌های فارسی را به راحتی بخوانید.


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

اختصاصی جرس/ حسین کروبی در گفتگو با جرس ادعاهای ایرنا را تکذیب کرد

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها door جنبش راه سبز op 30-12-09



کسانی باید در پناه سپاه و اطلاعات از شهر خارج شوند که دستشان به خون مردم آلوده است -


جنبش راه سبز (جرس): حسین کروبی ، فرزند مهدی کروبی، اخبار منتشره بر خروجی ویژه و همچنین خروجی عادی خبرگزاری دولتی ایرنا را تکذیب کرد.
وی در گفتگو با جرس اعلام کرد که از صبح  تا ساعتی پیش نزد مهدی کروبی بوده و حال ایشان خوب است و ایشان مطلقا از تهران خارج نشده اند.
فرزند مهدی کروبی با بیان اینکه کروبی پشت گرم به اعتماد مردم وخدااست و نیازی به خروج از شهر ندارد، تصریح کرد: کسانی باید در پناه سپاه و اطلاعات از شهر خارج شوند که دستشان به خون مردم در کهریزک  و خیابانها آغشته است.
خبرگزاری دولتی ایرنا در خروجی ویژه خود مدعی شده بود مهدی کروبی و میرحسین موسوی ، توسط سپاه و وزارت اطلاعات به شهرکی در مازندران منتقل شده اند.
این خبرگزاری سپس در خروجی عادی خود از فرار دو فتنه گر به مازندران خبر داده بود.
حسین کروبی  این شایعات را زائیده ذهن کسانی دانست که چون می‌دانند به آرزوی خود دست نمی‌یابند می‌خواهند با انتشار شایعاتی از این دست حداقل برای دقایقی در قالب خبر به این آرزو دست پیدا کنند.

فرزند دبیر کل حزب اعتماد ملی به سایت پارلمان نیوز نیز گفته است:«کسانی از مردم فرار می‌کنند که ظلم و جنایت کرده‌اند نه کسی مانند پدرم که سوابق روشنی دارند و امروز آقای کروبی و موسوی با مردم و مردم مخالف ظلم با آن‌ها هستند.»

وی افزود:«آقای کروبی مانند روزهای قبل در تهران هستند و به جد پیگیر مسائل روز و مطالبات مردم هستند.»

کروبی خاطر نشان کرد:«انتشار شایعاتی اینچنینی توسط کسانی صورت می‌گیرد که چون می‌دانند به این آرزوی خود دست نمی‌یابند می‌خواهند با انتشار شایعات دروغی مانند آنچه امروز منتشر کرده‌اند برای دقایقی احساس کنند که به آرزوی خود رسیده‌اند و احساس سرخوشی کنند.»


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

NO COMMENT

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

تکرار تاریخ؛ حکومت شاه هم تظاهرات خودجوش مردمی علیه اغتشاشگران برگزار کرد..

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 



بی مقدمه به اصل موضوع می پردازم : پس از تظاهرات ضد حکومتی مردم تبریز در 29 بهمن 1356 ، که به کشته و زخمی شدن تعدادی از مردم انجامید ، حکومت شاه نیز مشابه با آنچه در این روزها شاهدیم، دست به نوعی فرار رو به جلو زد . معترضین را اغتشاشگران آمده از آن سوی مرزها خواند و تصمیم بر برگزاری مراسمی باشکوه گرفت تا نشان دهد مردم تبریز همچنان با تمام وجود به اعلیحضرت و نظام سلطنتی معتقدند و از آنچه اغتشاشگران اجنبی ساخته می خواندند ، خود را مبرا می دانند . جمشید آموزگار به همراه هیات دولت به تبریز رفت تا در مراسم 20 فروردین 1357 شرکت کند . اجازه دهید بخشی از مقدمه ی خبر را به نقل از روزنامه ی اطلاعات در آن روز بخوانیم : « مردم غیور آذربایجان شرقی دیروز با تشکیل یکی از بزرگترین اجتماعات تاریخی خود در شهر تبریز ، بار

دیگر علاقه و دلبستگی قلبی خود را نسبت به سه اصل مقدس نظام شاهنشاهی ، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت ابراز داشتند و نشان دادند که تحریکات گروه معدودی اخلالگر و مزدور بیگانه ، نمی تواند در ایمان و اعتقاد راسخ آنها ، کوچکترین خللی وارد سازد . بامداد دیروز ، میدان « قیام تبریز » ، خطه ی مردخیزی که در تاریخ پرشکوه کشورمان جایگاهی برگزیده دارد ، شاهد یکی از پرشکوهترین و عظیم ترین اجتماعات تاریخی مردم غیور و میهن پرست تبریز بود که در آن همه ی طبقات و گروه های اجتماعی شرکت جسته بودند . در ساعت 11 و 45 دقیقه ، آقای جمشید آموزگار نخست وزیر و دبیرکل حزب رستاخیز ملت ایران به همراه وزیران – قائم مقام های حزبی و معاونان دبیرکل – نمایندگان مردم آذربایجان شرقی در دو مجلس سنا و شورای ملی ، در میان ابراز احساسات پرشور نسبت به شاهنشاه آریامهر و خاندان سلطنت ، به میدان « قیام تبریز » آمدند و در جایگاه مخصوصی که برای آنها تدارک شده بود ، قرار گرفتند »
نحوه ی تنظیم خبر ، ما را به یاد خبرهایی می اندازد که این روزها رجانیوز و کیهان از حضور میلیونی مردم برای مقابله با اغتشاشگران وابسته به بیگانه (!) ارائه می کنند . آن روز بهاری 1357 نیز ، حکومت شاه 400 هزار نفر را در تبریز به خیابانها آورد ، آن هم تبریزی که حدود 600 هزار نفر جمعیت بیشتر نداشت . اما این اجتماع عظیم چند ماه بعد چه شد ؟ آیا آنها که آن روز در حضور جمشید آموزگار و ارتشبد شفقت فریاد «جاوید شاه» سرداده بودند ، بر سر آن میثاق خود ماندند ، یا آنکه همه چیز نمایش دولت مستعجلی بود که برای مشروع نشان دادن خود ، به بسیج نیرو دست زده بود ؟ براستی این چهارصد هزار نفر را در ماههای بعد چه شد ؟!
این پرسشی است که صداوسیما و روزنامه هایی چون کیهان باید از خودشان بپرسند ، که آیا گمان نمی برند تاریخ در حال تکرار است ؟ یا می پندارند که برای آنها تاریخ جوری دیگر رقم زده خواهد شد و ارفاقی در حق آنان صورت خواهد پذیرفت ؟! این بریده ی روزنامه ی تاریخی ، می تواند در هنگامه ی کنونی بسیار راهگشا و تامل برانگیز باشد ، چه آنکه تصویر حکومتی را در پیش چشمانمان بازمی نماید که چنین کرد و پایدار نماند . آیا آنان که امروز به آوردن جمعیتی به خیابانها در پوست خود نمی گنجند ، از تاریخ نمی خواهند بیاموزند ؟ سودای پندگیری آنها را دیگر نداریم ، بل این حکایت تامل برانگیزی است که ما را به بودن در این راه امیدوار می کند . حکومت شاه آن روز 400 هزار نفر را در تبریز جمع کرد ، اما برجای نماند ؛ کیهانیان امروز چند نفر در تبریز و دیگر شهرها جمع کردند که چنین سرمست گشته اند ؟! بر سر اینکه امروز طرفداران حاکمیت دهها هزار نفر بودند یا صدها هزار نفر ، چانه نزنیم ؛ بازی با اعداد و ارقام ، این دولت مستعجل را مفری نخواهد گشود !


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

YouTube - Iran 27 Dec 09 People attack anti riot forces

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

YouTube - MUST SEE,Capture of Anti-riot by peole27Decدستگیری ولخت کردن مزدورین

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

نحوه به خاکسپاری سید علی موسوی حبیبی

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via Welcome to the Frontpage door ahmad.batebi@yahoo.com (احمد باطبی) op 30-12-09

 

یاز دیروز شایعه دستگیری مهندس موسوی و رهنورد را به همه گفته اند پخش کنیم. علت آن ترساندن سبزهاست و سنجش عکس العمل مردم برای چنان روزی.بعد جمعیت را متفرق کردند و مهندس موسوی و خانم رهنورد به سر مزار خواهر رهنورد رفتند و از آن جا به خانه برگشتند.شهید سید علی موسوی حبیبی در قطعه 9 ردیف 34 قبر 39 دفن شد. فامیل از میرحسین می پرسیدند: "کی مراسم می گیرند؟" مهندس موسوی گفت: "خون شهید ما از بقیه شهدا رنگین تر نیست. هر وقت همه شهدا را پس گرفتیم یک مراسم جمعی می گیریم."

در بیرون بهشت زهرا و یک گوشه دورتر گارد ویژه آماده باش بود. نیروی انتظامی رفتار متفاوتی نسبت به لباس شخصی ها داشت.چون بیشتر فامیل ترک بودند یکی از فامیل دو بیت شعر از حیدر بابا خواند که همه با شنیدن آن زار می زدند، من معنی آن را نفهمیدم چون ترکی نمی دانم اما از چشم های مهندس گوله گوله اشک می آمد. ماموران و بچه های درون جمعیت ساکت بودند اما مراقب همه بودند.موقع خواندن زیارت عاشورا وقتی نوبت به لعن معاویه و یزید رسید آمین ها و گریه ها بلند تر شد به خصوص وقتی که به جمله "امتاً قتلتک و امتاً ظلمتک و امتاً سمعت و راضیاً به" رسید. (گروهی که تو را کشتند و گروهی که به تو ظلم کردند و گروهی که شنیدند و راضی بودند....)

بعد از نماز فقط شعار لا اله الله داده شد. یک شهید دیگر را هم آورده بودند. تعدادی از مردم که بی خبر سر خاک اقوام خود بودند با دیدن مهندس موسوی که جلوی جمعیت حرکت می کرد به سمت موسوی دویدند و پشت سر او راه افتادند تا سر خاک رسیدیم جمعیت سه برابر شد.  موقع نماز کارمندان یونیفورم پوش غسالخانه و کارمندان اداری بهشت زهرا از اتاق هایشان بیرون آمده بودند و با احترام و اشتیاق به مهندس نگاه می کردند. دستور داده بودند فامیل حق برداشتن عکس ندارند و دوربین دو نفر از فامیل توقیف شد. و چند زن جیغ زدند "ای خدا نمی گذارند عکس نمازمان را بگیریم. در کربلا هم اینطور نبود." ماموران درون جمعیت هیس هیس کردند.در این لحظه میرحسین را آوردند. یک گروه 15 نفره از دور و نزدیک از تک تک فامیل  عزادار عکس و فیلم برداشتند. موقع نماز دوربین ها روی میرحسین زوم کردند و تمام نماز را فیلم برداری کردند.در غسالخانه به سرعت شهید را شستشو دادند و فامیل را به محوطه پشت غسالخانه بردند تا بتوانند نماز بخوانند.ساعت 8:30 پیکر شهید را آوردند و نیم ساعت اجازه عزاداری به خانواده داده شد، بعد پیکر سید علی موسوی را به غسالخانه بردند. تقریبا یک پادگان لباس شخصی و نیروی انتظامی و گارد ضد شورش دور فامیل چیده بودند. از صبح زود مخابرات هماهنگ با بچه های اطلاعات سپاه موبایل های منطقه بهشت زهرا را قطع کردند تا امکان خبر شدن مردم وجود نداشته باشد. به محافظین مهندس از اطلاعات سپاه دستور داده شد، مهندس موسوی را در آخرین لحظه برای نماز بیاورند. حدود 200 نفر از فامیل دور و نزدیک موسوی جمع شده بودند. تعدادی مرد و زن به ظاهر عزادار هم از بچه های اطلاعات سپاه وارد فامیل عزادار شدند تا جمعیت را از داخل کنترل کنند.از دیروز وحید از طرف بیت آقا مسئول شد با همکاری بچه های اطلاعات سپاه قضیه خاکسپاری خواهرزاده موسوی ر ا فیصله دهند. ساعت 2:30 نیمه شب توسط یک تیم از بچه های  اطلاعات سپاه به خانواده شهید موسوی اطلاع داده شد که خاکسپاری بایستی فردا صبح زود انجام شود و فقط فامیل نزدیک حق حضور در مراسم تشییع را دارند. به پدر شهید اخطار داده شد چنانچه غیر از فامیل نزدیک، در مراسم خاکسپاری حاضر شوند، عواقب آن به عهده موسوی و فامیل اوست...

گزارش از یک مامور سبزدر بیت رهبری


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

چشمان تو بیانیه‌اند

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

اختصاصي جرس/محكوميت آتش زدن حسينيه دانشگاه شريف

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 




شبكه جنبش راه سبز(جرس):در پي آتش سوزي مشكوك حسينيه دانشگاه صنعتي شريف در ساعت پنج و بيست دقيقه روز چهارشنبه ،فعالان ستاد انتخاباتي ميرحسين موسوي در اين دانشگاه با صدور بيانيه اي از اين اقدام ابراز انزجار كرده اند.

متن بيانيه هوادران موسوي در دانشگاه شريف بدين شرح است:

بسمه تعالی

ان الحسین مصباح الهدی وسفینهْ النجاهْ

با خبر شديم كه متاسفانه خيمه ابا عبدالله(حسينيه دانشگاه شريف) كه افتخار تمام مسلمين و مظلومين تاريخ است در دانشگاه صنعتي شريف آتش گرفته است و براي دانشجويان دانشگاه كه همگي دوست دار و پيرو سالار شهيدان مي باشند غم و اندوهي فراوان به به بار آورده است. در همين زمينه و بدين طريق

ما فعالين ستاد انتخاباتي مهندس ميرحسين موسوي در انتخابات خردادماه به شدت اين عمل را محكوم نموده و اعلام مي داريم كه بدون شك اين عمل شنيع نمي تواند كار دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف كه افرادي مومن و متعادل هستند باشد و احتمالاً عده اي تفرقه انداز كه براي رسيدن به اهداف شوم خود از

هيچ كاري ابا ندارند در اين زمينه نقش اصلي را ايفا نموده اند.

ستاد حاميان موسوي دانشگاه شريف


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

به یاد خرمشهر :

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via پوری op 30-12-09

شنوندگان محترم توجه فرمایید، شنوندگان محترم توجه فرمایید : ایران آزاد شد !

 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

یک تظاهرات خوب

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via مجمع دیوانگان door . op 30-12-09

تجمع امروز را کامل دیدم؛ از میدان ولیعصر تا چهارراه ولیعصر؛ از آنجا با هزار زحمت (جمعیت واقعا فشرده بود و خیال حرکت هم نداشت) تا انقلاب و سپس از انقلاب تا امیرآباد رفتم و همه را دیدم؛ جمعیت چندصدهزار نفر بود؛ (سیصدهزارنفر گمان می کنم واقع بینانه و نزدیک به حقیقت باشد) تردیدی ندارم که بزرگترین تجمع سال های اخیر حامیان نظام بوده است؛ قضاوتی در مورد اینکه این جمعیت از کجا آمده بود ندارم. اینجا فقط دوست دارم چند نکته که همان موقع به ذهنم رسید را بنویسم:


1- به شدت به موسوی و پس از او به خاتمی توهین می کردند، اما تنها زمانی چشمانشان از اوج نفرت برق می زد که از هاشمی حرف می زدند؛ گمان می کنم هنوز هم نظام برای حفظ حامیان احمدی نژاد ناچار است از خزانه نفرت از هاشمی بهره بگیرد. (به کروبی توهین نمی کردند؛ بیشتر مسخره اش می کردند)


2- هیچ وقت دوست نداشته ام در مورد یک جماعت یک حکم کلی صادر کنم؛ اما این بار که این کار را می کنم گمان می کنم بیش از هر زمانی به واقعیت نزدیک هستم. این جماعت «بی ریشه» بودند. این را به عنوان یک توهین قلمداد نکنید؛ زاغه نشین بودن یک ننگ نیست؛ یک درد است؛ آنچه من می دیدم زاغه نشین های بی ریشه ای بودند که بسیاری همچنان در همان فقر زندگی می کردند و بسیاری دیگر شاید به مدد رانت و حمایتی صرفا از لحاظ اقتصادی رشد کرده بودند؛ اما از نظر فرهنگی اینها واقعا بی ریشه بودند؛ به هیچ چیز اعتقاد نداشتند؛ در ظاهر مذهبی هستند اما وقتی با آنها مواجه می شوید خیلی زود در خواهید یافت که با یک فرد مذهبی سنتی مواجه نیستید؛ از الفاظی استفاده می کنند که به معنای واقعی «مبتذل» است. رفتارشان گاه بی بند و بار و گاه وقیحانه است. من در میان خانواده های سنتی و مذهبی زندگی کرده ام و بدون تردید از آن فرهنگ چنین حرکاتی سر نمی زند؛ چادر به سر می کنند و یا ریش می گذارند؛ اما نه از چشم چرانی ابایی دارند، نه از قهقهه زدن در روز سوم کشته شدن حسین؛ برای یک پاکت شیر یا ساندیس و کیک از روی جنازه همدیگر هم رد می شدند؛ باز هم تاکید می کنم «تورم زاغه نشین های بی ریشه»، (درست به مانند همانچه در شخص احمدی نژاد تبلور می یابد) بهترین توصیف این جماعت بود.


3- جناب سخنران یک جا از دست مردم عصبانی شد و فریاد زد «ساکت باشید، دارم استدلال می کنم». برایم خیلی جالب بود؛ واقعا داشت استدلال می کرد؛ تمام تلاششان را به کار گرفته بودند تا حتی با استناد به آمار فقهای مجلس خبرگان بیست سال پیش ثابت کنند که خامنه ای صلاحیت رهبری را دارد؛ به هیچ وجه قصد نداشت صرفا مردم را تحریک کند و از هیجانی شدن آنان استفاده کند؛ به نظرم رسید خوب فهمیده اند دیگر هیجانات آنی کارکرد خود را از دست داده؛ پایه های نظام بسیابه واقع متزلزل شده و نیازمند «استدلال» است.


4- در کل احساسی به من می گوید بیش از حد نگران این تجمع بودیم؛ شنیدم که سخنران تاکید می کرد نباید شعارها را معطوف به افراد کنیم؛ ما با فرد خاصی مشکل نداریم؛ ما می خواهیم از ولایت دفاع کنیم؛ در بیانیه پایانی هم هیچ اشاره ای به درخواست بازداشت و سرکوب وجود نداشت.




اما حواشی:


1- خیلی خوشحال بودند؛ شاید احساسی را داشتند که ما روز تجمع انقلاب به آزادی (دوشنبه بعد از انتخابات) داشتیم؛ احساس کردم برای شش ماه است که خود را در در اقلیت جامعه دیده اند و اکنون که در میان دریایی از همنوعانشان قرار گرفته اند احساس خوبی دارند.


2- یک گروه سه چهار نفری از جوانانشان که گویا تحت تاثیر رفتار معترضین در روز قدس قرار گرفته بودند دلشان می خواست هر وقت از پشت بلندگو شعاری داده می شد اینها شعار متفاوتی بدهند. مثلا وقتی گفته می شد «مرگ بر آمریکا» اینها به جای تکرار فریاد می زدند «مرگ بر موسوی» و بعدش هم کلی از این ساختار شکنی خود مشعوف می شدند و قاه قاه می خندیدند. در کل شاید نود درصد شعارهایشان را از روی شعارهای جنبش کپی می کنند؛ مثلا: «این ماه، ماه خون است؛ فتنه گر سرنگون است»! «ما اهل کوفه نیستیم! تا آخرش می ایستیم»!


3- یک نوجوان دبیرستانی بود که با یک بلندگوی دستی رهبری یک گروه 20-30نفری از هم مدرسه ای هایش را بر عهده داشت. باید شعاری را تکرار می کرد با این قافیه که «خاتمی و کروبی و موسوی». بنده خدا انگار دستپاچه شده بود مدام می گفت «میرحسین و کروبی و موسوی»! یک مرد چهل ساله بیسیم به دست هم کنار ما در پیاده رو ایستاده بود که هرچند وقت یک بار می رفت و زیر گوشش تذکر می داد و اصلاح می کرد، اما بی فایده بود؛ دو تا فریاد که می زد باز هم خاتمی از یادش می رفت!


4- تا دلتان بخواهد عکس خمینی، خامنه ای، چمران، همت و باکری پاره شده بود و توی جوی آب و کف خیابان افتاده بود و به قول شاعر «کک کسی را نگزید»!


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

زیر پل حافظ

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via سفر به انتهای شب door zeno op 30-12-09

(گزارش به دوستان)

1)کار از این حرف ها گذشته که کسی بخواهد به کسی چیزی را ثابت کند. به گمانم مهمترین کاری که هر کس می تواند در این روزها انجام بدهد تجربه کردن است. تجربه (دست کم در معنایی که دیوئی برایش در نظر می گیرد) حاوی اندیشه است و این امکان را هم به تجریه گر می دهد که به درکی زیباشناسانه برسد. پیش از این از تجربه ی حضور در میان مردم نوشته ام و نمی خواهم تکرارش کنم. صرفا می خواهم بر این نکته تاکید کنم که خود تجربه، اگر تجربه ی کاملی باشد کافی است و لازم نیست یک نقشه یا تئوری از پیش تبیین شده پشتش باشد تا معنی دار یا لذت بخش باشد. مثل وقتی که ناگهان نگاهت می افتد به رفیقی که سالها ندیده ای و موجی از خاطرات و امیدها و دردهای گذشته در یک لحظه رویت آوار می شود. فشردگی این لحظه هم حاوی اندیشه است و هم امکان رسیدن به ارگ.اسمی زیباشناسانه را به مخاطبش می دهد. آنچه داریم از سر میگذرانیم یک تجربه ی منحصر بفرد است و بدسلیقه گی است که کسی بخواهد با معیارهای کهنه و بیریختی که دم دستش دارد خودش را از آن محروم کند. نمی گویم نفهمی است. می گویم بدسلیقگی است که دومی اولی را هم در خودش دارد.

2) بدون شک ما عزاداریم. اینهمه آدمهای نازنینی و باشعوری که با چماق بیشعورترین و عوضی ترین موجودات دوپای کرده ی زمین کشته شدند خودش می تواند لباس عزا را بر تن مان ابدی کند. چه رسد به اینکه هر روز ببینیم و بشنویم که قرار است چه تعداد دیگر ببرند و چه تعداد دیگر بکشند و اسیر کنند و شکنجه بدهند و الخ. این می توانست از پا بیندازدمان. اما ببینید که نه تنها اینطور نشده که این عزاداری با امید نسبت مستقیم پیدا کرده است. چنانچه گویی هرچه عزادارتر می شویم امیدمان بیشتر می شود. حالا دیگر این ترکیب عزاداری و امیدواری چنان نیرو گرفته که می تواند نقش ایدئولوژی و شریعت را بازی کند و آدمها را وادار کند که خلاف غریزه ی بقایشان عمل کنند. سدعلی و حشرات پیرامونش متوجه این موضوع نبوده و نیستند و نمی فهمند که اگر قرار بود عزادار کردن مردم امیدشان را بکشد باید تاکنون چنین شده بود. 

3) حالا دیگر روشن است که برخلاف همه ی ترس های ما جنگ موجود جنگ میان مذهبی ها و غیرمذهبی ها نیست. آنچنان هم که پیش بینی می کردیم جنگ به جنگ میان طرفداران حکومت مذهبی و سکولارها تبدیل نشد. به گمان من جنگی که در آن هستیم ابعاد متنوع و تا حدودی ناشناخته ای دارد. اما بر یکی از بعدهای برجسته اش می توان انگشت گذاشت. حنگ میان گفتمان نرینه سالار و گفتمان غیر نرینه سالار. شواهد برای این ادعا بسیار است. علاوه بر ادبیاتی که سگ های سدعلی بکار می برند و آدمها را را روسپی و قرتی و تیتیش خطاب می کنند و علاوه بر گفتمان مبتنی بر ناموسی که بر این جانوران مسلط است و حتی علاوه بر رفتار وحشیانه شان با زنان می توان به نمونه ی مجید توکلی و واکنش آدمها در برابرش اشاره کرد. از طرفی بسیار دیده ام موجودات غیرمذهبی ای را که تنها دلیل شان برای دفاع از این جانوران ترس شان از رواج بی ناموسی است. جمهوری اسلامی دیگر با خیال راحت می تواند اسمش را جمهوری نرینه محور بگذارد. آدم معتقد به اسلام "فحش ناموس" به مخالفینش نمی دهد اما دیده ایم که چطور از دهانهای کف کرده سگهای نگهبان آلت بزرگ، فحش های سک.سیست. فوران می کند. با چه حسرتی و با چه حقارتی.

4) لاید شما هم با این پرسش مواجه شده اید که در شرایط کنونی که جنبش رهبری مشخصی ندارد چطور می توان جنبش را پیش برد. سئوال رایج دیگر این است که بعدها چه خواهد شد. وقتی که قرار است تکلیف روشن شود چه کسی می تواند بعنوان نماینده جنبش تصمیم گیری کند. طرح این سئوال به آن معنی است که پرسشگر هنوز متوجه خصلت ارگانیک این جنبش نشده و نمی داند اگر جنبش به رهبر نیاز پیدا کند تولیدش می کند.همانطور که روشهای دیگرش برای بقا را تولید کرده. اغلب تصمیم های فردی ای که تگ تک اعضای جنبش می گیرند به جرکتی جمعی و یکپارچه منتهی می شود. بارها برای من پیش آمده شعاری را که در دلم بوده  و حتی با کسی مطرحش نکرده ام در تظاهرات بعدی شنیده ام یا شبی که حس کردم وقت رفتن به پشت بام است با همصداهای دیگری مواجه شده ام. عجیب ترینش وقتی بود که یک شب حس کردم امشب باید به پشت بام بروم و فقط مرگ بر خامنه ای بگویم و دیدم که دست کم بیست سی نفر دیگر در کوچه ی نسبتا کم جمعیت ما دچار چنین حسی شده اند. تنها یک موجود باخصوصیات ارگانیک است که به چنین نتیجه ای می رسد. بنابراین نگرانی از فقدان رهبر یا توصیه های مکانیکی امثال سازگارا و مخملباف ( تاکتیک هایی که معرفی می کنند و معمولا هم اجرا نمی شود) صرفا نشان دهنده ی بی توجهی به این موضوع است. یک ارگان زنده خودش آنچه را که برای بقایش لازم است انجام می دهد.

5) هرچه می گذارد نگاه مردم به خارج از مرزها بیتفاوت تر می شود. نظرم به آدمهای خارج نشین همراه با جنبش نیست. منظورم آن نگاهی است که تلاش می کرد پیروزی اش را از طریق خواندن چند باره ی بیانیه های وزارت خارجه ی فلان و بهمان کشور پیش بینی کند. عاشورای امسال خالی از هر شعاری بود که نشان بدهد مردم سرنوشت شان را در دست نیروهای بیگانه می بینند. نه کسی اوباما را به همراهی فراخواند و نه کسی برای روسیه خط و نشان کشید. این هم نشان می دهد که همه مان داریم رشد می کنیم و همراه با جنبش بزرگ می شویم.مثل اعضای یک موجود زنده.

 

6) عده ای معتقدند حرکات ایرانیان خارج نشین در حمایت از جنبش سبز بیفایده یا حتی مضر است. من اما به گمانم باید از هر حمایتی استقبال کرد. محکوم کردن چنین حرکت هایی از یک نگاه فایده باور با هدف جنبش در تضاد است.  باید چنین نگاهی را کنار گذاشت. مگر هدف جنبش سبز چیزی جز این است که تک تک افراد یک ملت سهمی برای خودشان قائل باشند. در چنین حالتی محروم کردن عده ای از سهیم بودن در این جنبش ( و پیروزی های احتمالی اش) نقض غرض است. ما داریم دوباره یک ملت می شویم و باید از هر کسی که می خواهد در این نوزایی سهیم باشد فارغ از سود و زیانش حمایت کنیم.

7) عده ای نگران فقدان سازماندهی جنبش اند. این نگرانی علاوه بر اینکه نشان دهنده ی بی توجهی به خصلت ارگانیک جنبش است  نشانگر غفلت از این موضوع است که یک نظام منسجم مکانیکی که سر و تهش معلوم باشد بسیار آسیب پذیر است.بقول یاروگفتنی آنچه که سخت باشد محکوم به دود شدن است. این جنبش اما مرکزیت ندارد به همین دلیل حکومت حتی نمی تواند درکش کند چه رسد به اینکه بخواهد با آن مقابله کند. گیج خوردن سدعلی و دوستان را از عکس العمل های هیستریکشان به راحتی می توانیم متوجه شویم. دستگیر کردن های مطلقا بی ربط و برگزاری راهپیمایی های خنده آور و سردادن شعارهای جعلی و دزدیدن نماد طرف مقابل نشان دهنده ی این گیجی است. آنها مثل کسی که راهنمای استفاده از یک دستگاه را ندارد یا زبانش را نمی فهمد برای خاموش کردن این جنبش دکمه های مختلف را فشار می دهند. شاید بتوان یک دستگاه ساده را با فشار دادن اتفاقی دکمه ها خاموش کرد اما موجودیت پیچیده ای که خاموش کردن چنین موجودیت پیچیده ای از این طریق محال است.

8) جمهوری اسلامی به سرعتی دیوانه وار تیرهایش را خالی کرد. رفتارش درست مثل کسی بود که سه چهار تا تیر بیشتر ندارد و اسلحه را سهوا یا از روی حماقت می گذارد روی رگبار. در عرض یک ماه از روز قدس گرفته تا خمینی و ولایت فقیه و امام حسین و قرآن را خرج کرد و نتیجه نگرفت. البته مرگ آن آدم نازنین در تشدید دیوانگی آنها بی تاثیر نبود. شاید اگر منتظری مرگی به پرثمری زندگی اش نداشت، آنها مجبور نمی شدند آخرین تیرشان (امام حسین)را به این زودی و به این بی ثمری خالی کنند.

9) در میان همه شعارهایی که شنیده ام یکی از همه غافلگیرکننده تر بود و به گمانم بیش از شعارهای دیگر خصلت  های منحصربفرد جنبش را نشان می داد. وقتی که زیر پل حافظ ادمهایی که خطر بیخ گوش شان بود حضور ذهن و بانمکی شان را در یک شعار مختصر کوبیدند توی سر یارو که:

رهبرخداحافظ. .زیر پل حافظ


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

Where is my Vote?

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via Zoubin Pix door Zoubin op 30-12-09


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

شیطان روسفید شده

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

door Attefeh op 30-12-09

کفن را که رویِ کت و شلوار نمیپوشند برادر!

 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

شعارهایی که رجانیوز برای راهپیمایی خودجوش!!!! امروز منتشر کرده

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via remedios op 30-12-09

شعارهایی که رجانیوز برای راهپیمایی خودجوش!!!! امروز منتشر کرده (اگر اعصاب ندارید نخوانید)ولی برای شناختن این جماعت لازمه

..
لعن علی عدوک یا حسین – کروبی، خاتمی و میرحسین
دیکتاتور واقعی – موسوی و خاتمی
آشوبگر بی‌غیرت – خجالت خجالت
دانشجوی با غیرت، بصیرت بصیرت
ما اهل کوفه نیستیم- جون می‌دیم و می‌ایستیم
فتنه‌گر عاشورا – اعدام باید گردد
موسوی، خاتمی – این آخرین پیام است
سلم لمن سالمکم خامنه‌ای – حرب لمن حاربکم خامنه‌ای
سیدعلی لب تر کند – غسل شهادت می‌کنیم
خامنه‌ای کوثر است – دشمن او ابتر است
لبیک یا خامنه‌ای – لبیک یا حسین است
سبز فقط سبز علی – لعنت به سبز اموی
گوگوش شده حامی‌ات – جنبش اشرافیت
شیمون پرز حامی‌ات، جنبش اشرافیت
سران فتنه سبز محکوم باید گردند
خط سبز اموی، پیرو مسعود رجوی
وهابیت حامی‌ات، جنبش اشرافیت
پهلوی شد حامی‌ات، جنبش اشرافیت
باراک شده حامی‌ات، جنبش اشرافیت
یک دریا خون پشت سر نظامه، پیرهن عثمان مهلتش تمامه
یاحسین – امان از میرحسین
فتنه‌گر عاشورا – اعدام باید گردد
آشوبگر غارتگر اعدام باید گردد
محرم ماه خون است، فتنه‌گر سرنگون است
حی علی خیرالعمل، حرف بسه عمل عمل
حیدری‌ام، حیدری‌ام، سرباز سیدعلی‌ام
میرحسین شعارشون، خیانت افتخارشون
خاتمی، موسوی! این آخرین پیام است – دانشجوی مسلمان آماده قیام است
سبز سیاه اموی – پیرو خط رجوی
منافق واقعی – موسوی و کروبی
مگر امت بمیرد – علی تنها بماند
نوکیسه‌های بی‌ریشه، مشروطه تکرار نمی‌شه
خواص بی‌بصیرت، خجالت خجالت
ای مرجع قضایی، اقدام انقلابی
خواص بی‌ولایت، خجالت، خجالت
سبز فقط سبز علی ننگ به سبز مخملی
سه دشمن خونخوار راه حسین – صدام حسین، باراک حسین، میرحسین
تاکی بود مدارا – با رنگ سبز ریا
سفارت انگلیس، لانه جاسوسیه
موسوی، اسرائیل، پیوندتان مبارک
این همه لشگر آمده – به عشق رهبر آمده
مزدور آمریکایی ، ما اومدیم کجایی
رأی ما تو توهمش گم شده – شهرک غرب همه چیزش شده
ایران که باغ پسته‌ی بابات نیست – این مملکت جمهوریه، دهات نیست
پیر شده، کور شده – فکر می‌کنه رئیس جمهور شده
سی سال توی جبهه‌ها – بسیجی‌ها رو زدن – صدام حسین نتونست – با میرحسین اومدن

 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen:

 
 

خواسته های خود را از یاد نبریم. نگذاریم خشم منطق ما را کور کند.

 
 

Aan u verzonden door Mehrdad via Google Reader:

 
 

via آرش حجازی، نویسنده، ناشر door آرش حجازی op 29-12-09

آرش حجازی ـ ۸ دی ماه ۱۳۸۸

خطاب این یادداشتم هم سردمداران نظام جمهوری اسلامی ایران است و هم مردمی که هفت ماه است برای احیای حقی قانونی، حق مشارکت در انتخاباتی سالم، دست از جان شسته‌اند.

چه چیز منجر به مشارکت عظیم و بی‌سابقه‌ی مردم ایران در انتخابات خرداد ماه ۱۳۸۸ شد؟ شعارهای میرحسین موسوی چه بود که میلیون‌ها نفر را به وجد آورد و حتی کسانی را که سال‌ها بود از مشارکت در انتخابات سر باز می‌زدند، به پای صندوق‌های رأی کشاند؟ پس از انتخابات، چه عاملی میلیون‌ها نفر را در روز ۲۵ خردادماه ۱۳۸۸ به خیابان آزادی کشاند؟

و چرا در برابر تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم در تقاضای ابطال و برگزاری مجدد انتخابات، جوانان کشورمان را به خاک و خون کشیدند؟

اگر حاکمیت ایران در برابر راهپیمایی تاریخی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، روشی قانونمند در پیش می‌گرفت، کار به اینجا نمی‌رسید که تهران عزیزمان به میدان جنگ مبدل شود. اما حاکمیت، با حرکات نسنجیده‌ی خود و با دست‌کم گرفتن قدرت عظیم بغض انباشته‌ی یک ملت، فقط خشم ملتی را رها کرد که در پاسخ پرسش ساده و قانونی خود «رأی من کجاست؟» اجساد فرزندانش را تحویل گرفت. آن روز که سینه‌ی ندا آقاسلطان را شکافتند، آن روز که امیر جوادی‌فر و روح‌الامینی و جوانان بی‌گناه دیگر را در زندان کشتند، آن روز که دادگاه‌های نمایشی برگزار کردند و فیلمنامه‌ی نخ‌نمای اعتراف‌گیری را از سر گرفتند، شاید باور نمی‌کردند که نسل تازه‌ای در ایران روییده که به لطف سال‌ها سرکوب، بر این باور است که چیزی برای از دست دادن ندارد.

همه‌چیز از آنجا آغاز شد که رئیس‌جمهور دولت نهم، محمود احمدی‌نژاد، با شعارهای مردم‌پسندانه بر سر کار آمد، اما در پایان چهار سال، از هرآنچه در این سی سال به دست آمده بود، ویرانه‌ای بیش به جا نگذاشت. صنایع داخلی ورشکست شدند، آمار بیکاری به اوج رسید، خفقان و سانسور نفس تمام اهل فرهنگ و هنر را برید، وضعیت معیشتی مردم رو به وخامت گذاشت، تورم اقشار کم‌درامد را فلج کرد، روابط رو به بهبود ایران با کشورهای دیگر جهان به خصومت مبدل شد، و تمام این‌ها در هنگامی که ایران به بالاترین درامدهای نفتی خود در تاریخ دست یافته بود.

مردم ابله نبودند، مردم واقعیت را می‌دیدند، و عزم مردم برای ایجاد تغییر زمانی جزم شد که در برابر تمامی این نابسامانی‌ها و ویرانی‌ها، با دروغ‌های دولتی روبه‌رو شدند که همه‌ی این واقعیت‌های چون روز روشن را انکار می‌کرد و بر این گمان بود که با در دست داشتن رسانه‌ی ملی و سرکوب رسانه‌های مستقل، می‌تواند واقعیت را قلب کند.

شکاف میان مردم و حاکمیت روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شد. سؤال‌ها و درخواست‌های نهادها و تشکل‌های قانونی غیردولتی با بی‌تفاوتی دولت روبه‌رو می‌شد. در پایان دوره‌ی چهارساله‌ی دولت نهم، عملاً تمام ارتباطات میان مردم و نهادهایشان با دولت و حاکمیت قطع شده بود.

در این هنگام بود که در انتخابات دولت دهم، میرحسین موسوی سعی کرد به مردم بگوید که برقراری دوباره‌ی این اعتماد ممکن است. گفت همین قانون اساسی جمهوری اسلامی، ظرفیت‌های تحقق‌نیافته‌ای دارد که می‌تواند در مسیر سعادت و اعتمادسازی میان حاکمیت و ملت و ترمیم رابطه‌های گسسته‌ی ملت و دولت به کار گرفته شود.

مردم به او اعتماد کردند. موسوی شد ملجأ مردم برای نجات از افسردگی و غبار مرگی که بر روحشان نشسته بود.

در انتخابات تقلب شد. دروغی دیگر بر انبوه دروغ‌های دولت نهم افزوده شد. مردم منتظر ماندند تا ببینند حاکمیت در قبال این دروغ عظیم چه واکنشی نشان می‌دهد. احمدی‌نژاد آن‌ها را خس و خاشاک خواند. نیروهای شبه‌نظامی لجام‌گسیخته به خوابگاه دانشجویان ریختند و پنج نفر دانشجو را در خوابگاهشان کشتند. نیروهای پلیس به خانه‌های منتقدان دولت ریختند و بدون توجیه قانونی، صدها نفر را بازداشت کردند.

به اذعان شهرداری تهران، روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، سه میلیون نفر فقط در شهر تهران در راهپیمایی عظیمی شرکت کردند تا اعلام کنند که خس و خاشاک نیستند، تا اعلام کنند که نتیجه‌ی انتخابات را دروغ می‌دانند.

نیروهای مسلح در آن روز هشت نفر از مردم را که خواهان ابطال انتخابات بودند، کشتند.

مردم روز ۲۶ خرداد، راهپیمایی سکوتی از میدان هفت تیر تا میدان انقلاب برگزار کردند و در آن تنها دو انگشت خود را به نشانه‌ی امید به پیروزی بالا گرفتند. همه معتقد بودند که حاکمیت با دیدن این حجم مردم، می‌پذیرد که نسبت بالایی از مردم ایران به نتایج انتخابات اعتراض دارند، به عنوان نماینده‌ی ملت، حق قانونی آن‌ها را برای اعتراض به رسمیت می‌شناسد و برای ایجاد دوباره‌ی اعتماد میان مردم و حاکمیت، انتخابات را باطل می‌کند. مردم همه چشم به حاکمیت دوخته بودند، با امیدی پرفروغ به آشتی و احقاق حق خود.

اما حاکمیت اعلام کرد که انتخابات هیچ خدشه‌ای نداشته و روز شنبه ۳۰ خرداد، بیشتر از ۳۰ نفر از جوانان معترض، از جمله ندا آقاسلطان، به خاک و خون کشیده شدند و ۴۰۰۰ نفر بدون حکم قضایی دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل شدند. خانواده‌ها از فرزندانشان بی‌خبر بودند. تصویر مرگ خونین ندا جهان را درنوردید و دل‌های میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان به درد آورد.

حاکمیت اعلام کرد که ندا آقاسلطان زنده است و مرگ او سناریویی بیش نیست. دروغی دیگر بر دروغ‌ها افزوده شد.

ثابت شد که ندا آقاسلطان زنده نیست و به راستی به دست نیروهای خودسر شبه‌نظامی کشته شده است.

حاکمیت اعلام کرد حالا که دیگر نمی‌تواند ادعا کند ندا زنده است، پس به دست نیروهای خارجی کشته شده است.

دروغی دیگر بر دروغ‌ها افزوده شد.

جسد سهراب اعرابی به خانواده‌اش تحویل شد.

جسد اشکان سهرابی به خانواده‌اش تحویل شد.

حتی اجازه ندادند خانواده‌های داغدار بر مرگ عزیزانشان بگریند.

بر ملا شدن مرگ محسن روح‌الامینی، شایعه‌های شکنجه و قتل را در زندان کهریزک ثابت کرد. همه چشم به حاکمیت و قوه‌ی قضائیه دوختند تا ببینند آیا هنوز اثری از عدالت بر جای مانده؟

اعلام شد که روح‌الامینی بر اثر مننژیت درگذشته است. دروغی دیگر شکاف پیشاپیش ژرف میان مردم و حاکمیت را گستراند. و به جای محاکمه‌ی آنانی که جوانان بی‌پناه زندانی را کشته بودند، محاکمات نمایشی کسانی برگزار شد که حتی از جنبش‌های خیابانی مردم خبر نداشتند.

آیت‌الله منتظری درگذشت. صدها هزار نفر در خاکسپاری او شرکت کردند. برگزاری مراسم برای این مرجع تقلید شیعه ممنوع شد.

و عاشورا… روز عاشورا، مردم را دوباره به خاک و خون کشیدند و بار دیگر آن‌ها را اغتشاشگر خواندند. این بار، بعد از هفت ماه جنبش عدم خشونت، مردم اختیار بر خشم خود از دست دادند… و این دور و تسلسل ادامه خواهد یافت.

آن قانون اساسی که موسوی از آن سخن می‌گفت، هنوز همان قانون اساسی است.

یک دروغ به صدها دروغ انجامیده است، راهی نمانده است جز از میان برداشتن دروغ اولیه و مادر دروغ‌های بعدی. آنچه مردم به دنبالش هستند، همان است که در روز ۲۵ خرداد می‌خواستند؛ هرچند حرکات نسنجیده‌ی حاکمیت باعث شده که خشم مردم زبانه بکشد و خواسته‌های دیگری هم مطرح کنند. برای جلوگیری از خشونت و جنگ خیابانی، خواسته‌های به‌حق نباید فراموش شود. هر تغییر دیگری تنها با حرکت تدریجی میسر است. هر هدف بزرگی دست‌یافتنی است، اگر به هدف‌های کوچک تقسیم شود.

هنوز فرصتی برای ترمیم زخم‌ها وجود دارد، با:

  1. ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن.
  2. معرفی و محاکمه‌ی جانیان خودسری که چه در زندان‌ها و چه در خیابان‌ها ده‌ها نفر از معترضان مسالمت‌جو و غیرمسلح را به قتل رساندند.
  3. آزادی تمامی زندانیان و بازداشت‌شدگانی که صرفاً به دلیل اعتراض به نتایج انتخابات، ماه‌هاست بلاتکلیف هستند.

این خواسته‌ها تحقق‌یافتنی است. در یادداشت‌های بعدی به روش‌های تحقق این خواسته می‌پردازم.


 
 

Dingen die u vanaf hier kunt doen: